خنده دارترین اعتراف هایی که تا حالا شنیده اید !

اعتـــــــرافـــــــــــ کـــــــنـــــــیــــــد

emoticon cartoon 022 خنده دارترین اعتراف هایی که شنیده اید!

سلام به همه ی بازدیدکنندگان MoTi-BALA

امروز به یه مطلب جالب برخوردم که گفتم واسه شما هم بذارمش

چندتا اعتراف باحال و خنده دار (آخرشه)

من که از خوندنش خیلی حال کردم و کلی خندیدم

شما هم اعتراف خودتون رو در قسمت ادامه مطلب و نظرات بنویسید

فکر کنم هممون کلی اعتراف خنده دار داشته باشیم

شما هم اعتـــــــرافـــــــــــ کـــــــنـــــــیــــــد

.
اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت….گفتم منم همینطور….گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم

اعتراف کردن+ اعتراف خنده دار + اعتراف جالب + مطالب خنده دار+ مطالب طنز

 

اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!
.
.اعتراف کردن+ اعتراف خنده دار + اعتراف جالب + مطالب خنده دار+ مطالب طنز

 

.
اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای …
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده
.
.اعتراف کردن+ اعتراف خنده دار + اعتراف جالب + مطالب خنده دار+ مطالب طنز

 

.
چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!!
.
.اعتراف کردن+ اعتراف خنده دار + اعتراف جالب + مطالب خنده دار+ مطالب طنز

 

.
چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم
.
.اعتراف کردن+ اعتراف خنده دار + اعتراف جالب + مطالب خنده دار+ مطالب طنز

 

.
اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا ، رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ – ۵ نفر شلوغو آورد بیرون  زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم !
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم !
.
.اعتراف کردن+ اعتراف خنده دار + اعتراف جالب + مطالب خنده دار+ مطالب طنز

 

.
اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفیا می بینم کی به حرفام گوش می ده …ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام:امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کودوم وسیله ها دست زد؟
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم
.
.اعتراف کردن+ اعتراف خنده دار + اعتراف جالب + مطالب خنده دار+ مطالب طنز

 

.
اعتراف می‌کنم سر فینال جام جهانی‌ تا لحظه‌ای که اسپانیا گل زد فکر می‌کردم اسپانیا نارنجیه، هلند آبی‌، گل هم که زد کلی‌ لعنت فرستادم به هلند، بعد گل رو صفحه نوشت اسپانیا ۱ – هلند ۰ ، تازه فهمیدم کل بازی داشتم اشتباه فحش میدادم
.
.اعتراف کردن+ اعتراف خنده دار + اعتراف جالب + مطالب خنده دار+ مطالب طنز

 

.
اعتراف می کنم وقتی داداشم دو ماهش بود خندون رفتم تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم!
بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون!
.
.اعتراف کردن+ اعتراف خنده دار + اعتراف جالب + مطالب خنده دار+ مطالب طنز

 

.
یه بار با بچه ها بودیم یکی از دوستام رو بعد از مدت ها دیدم ، کلی ریش گذاشته بود
icon biggrin خنده دارترین اعتراف هایی که شنیده اید! با خنده بهش گفتم : علی این ** بازیا چیه ؟
گفت پدرم فوت کرده
:l گفتم تسلیت میگم
.
.اعتراف کردن+ اعتراف خنده دار + اعتراف جالب + مطالب خنده دار+ مطالب طنز

 

.
اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده
.
.

دوستم منو به عروسی فامیلشون دعوت کرده بود منم اتفاقی نگام به یکی از دخترای فامیلشون افتاد که داشت منو نگاه می کرد پیش خودم گفتم عجب جیگریه رفتم تا آمارش را از دوستم بگیرم گفتم فلانی او دختره کیه گفت چطور مگه گفتم داره پا میده گفت خاکبر سرت اون آبجیمه. خیلی ضایع شدم. البته بعدش باهاش ازدواج کردم

.

.

بچه که بودم وقتی میخواستم لباسامو عوض کنم میرفتم پشت ستون که یه موقع مجری برنامه کودک نبینه . یکمی که بزرگتر شدم خواستم مخشو بزنم جلو خودش این کارو میکردم

 

همین الان در قسمت نظرات اعتراف کن…زووود…می خوایم بخندیم !!

بدون اعتراف اینجارو ترک نکنید



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : 26 آبان 1391برچسب:,
ارسال توسط علی ابراهیم پور